خیال آغوشت آتشـڪَاهِ نفـس هاے من اسـت وقتی کـه در میانِ هر دم و بازدم ناقوسِ قلبم را به صدا در می آورد و وردِ ضربانم را در معبدی به قدمتِ لبهایت سرخ تر به بوسهها پیوند می زند یادت باشہ من تا ابَد عاشقت مۍمونم مهم نیست بقیہ چۍ بگن فقط تو باورم داشتہ باشه چون جایگاهۍ تو قلبم دارۍ کہ هیچ کس نمیتونہ پرش کنہ و هیچ چیزۍ نمیتونہ جایگزینش بشہ تو براۍ من همون دلیلۍ هستۍ کہ بخاطرش لبخند بہ لبم میاد و خوشحالم میکنه تو به اندازه نور ماه قشنگی تو به اندازه چارخونه های پاییز قشنگی تو به اندازه برف آذر ماه قشنگی تو به اندازه خش خش برگ ها توی خیابون قشنگی تو به اندازه کتاب نو قشنگی تو به اندازه قهوه داغ قشنگی تو به اندازه بوسه های یواشکی قشنگی تو انقد قشنگی که نمیتونم دیگه حتی توصیفت کنم دلبر تودقیقاهمونچیزےٖهستۍڪه باعثميشہمناحساسڪنمزندہام انڪًارتووجودمنفسميڪشۍومن باهرنَفستبیشترمتوجہحضورتميشم وقتےميڪًمقلبمنےیعنۍ تو همینجازندڪًۍميڪن همینجابینپوستواستخونمن شَب ها عجیب با خیال تُو هم آغوش می شوم آنقدر که بوسیدنَت تمامی ندارد هر شَب از سَقفخیالم تو♡میچکی و اینعاشقانهترینبارشدُنیاست اما فقط غرق چشمان تو شدم
:: برچسبها:
دلنوشته غم فراق ,
|